Macavity: گربه رمز و راز

  • 2021-05-1

Macavity یک گربه رمز و راز است: او به عنوان پنجه پنهان نامیده می شود - زیرا او استاد جنایتکار است که می تواند از قانون سرپیچی کند. او دلهره اسکاتلند حیاط ، ناامیدی تیم پرواز است: زیرا وقتی به صحنه جرم برسند - Macavity در آنجا نیست!

Macavity ، Macavity ، هیچ کس مانند Macavity وجود ندارد ، او هر قانون انسانی را شکسته است ، او قانون گرانش را می شکند. اختیارات او در مورد مشروبات الکلی باعث خیره شدن فاکر می شود ، و وقتی به صحنه جرم رسیدید - Macavity در آنجا نیست! ممکن است او را در زیرزمین جستجو کنید ، ممکن است در هوا جستجو کنید - اما من یک بار و یک بار دیگر به شما می گویم ، Macavity در آنجا نیست!

Macavity یک گربه زنجبیل است ، او بسیار بلند و نازک است. اگر او را می دیدید ، او را می شناسید ، زیرا چشمانش غرق شده است. ابرو او عمیقاً با اندیشه روکش شده است ، سرش بسیار گنبد است. کت او از غفلت غبار آلود است ، ویسک های او از بین نمی رود. او سر خود را از یک طرف به طرف دیگر می چرخاند ، با حرکاتی مانند مار. و وقتی فکر می کنید او نیمی از خواب است ، او همیشه بیدار است.

Macavity ، Macavity ، هیچ کس مانند Macavity وجود ندارد ، زیرا او یک Field به شکل Feline ، یک هیولا از فرومایگی است. شما ممکن است او را در یک خیابان ملاقات کنید ، ممکن است او را در میدان ببینید-اما وقتی یک جنایت کشف شد ، پس Macavity در آنجا نیست!

او از نظر ظاهری قابل احترام است.(آنها می گویند او در کارت ها تقلب می کند.) و ردپاهای وی در هیچ پرونده ای از اسکاتلند یارد یافت نمی شود. و هنگامی که غارت شده لردر ، یا جواهرات مورد اصابت گلوله قرار می گیرد ، یا هنگامی که شیر از دست رفته است ، یا یک پکه دیگر خفه شده است ، یا لیوان گلخانه شکسته می شود ، و ترمیم گذشته از ترمیم-تعجب آور است! Macavity در آنجا نیست!

و هنگامی که وزارت امور خارجه پیمان گمراه شده است ، یا دریاسالار برخی برنامه ها و نقشه ها را از دست می دهد ، ممکن است یک کاغذ در سالن یا پله وجود داشته باشد - اما بررسی بی فایده است - Macavity در آنجا نیست! و هنگامی که ضرر فاش شد ، سرویس مخفی می گوید: "باید ماکوری بوده است!" - اما او یک مایل دورتر است. حتماً او را در حال استراحت ، یا لیس زدن انگشتان دست خود خواهید دید. یا در انجام مبالغ پیچیده و پیچیده طولانی شرکت کرده اید.

Macavity ، Macavity ، هیچ کس مانند Macavity وجود ندارد ، هرگز گربه ای از چنین فریب و فریبکاری وجود نداشت. او همیشه یک علیبی دارد و یک یا دو نفر از آنها پس انداز می کند: در هر زمان که این عمل صورت می گرفت - Macavity در آنجا نبود! و آنها می گویند که تمام گربه هایی که اعمال شرور آنها به طور گسترده ای شناخته شده است (ممکن است به Mungojerrie اشاره کنم ، ممکن است به Griddlebone اشاره کنم) چیزی غیر از عوامل گربه ای نیست که تمام وقت فقط عملیات خود را کنترل می کنند: ناپلئون جرم!

از کتاب Old Possum's Practical Cats. حق چاپ © 1939 توسط T. S. Eliot، تمدید شده © 1967 توسط Esme Valerie Eliot. با اجازه Houghton Mifflin Harcourt استفاده شده است.

T. S. Eliot

T. S. Eliot که در 26 سپتامبر 1888 در میسوری به دنیا آمد، نویسنده سرزمین بیهوده است که اکنون به عقیده بسیاری تأثیرگذارترین اثر شاعرانه قرن بیستم است.

هر روز یک شعر جدید در صندوق پست خود دریافت کنید

درباره این شعر

این شعر، از کتاب گربه‌های عملی قدیمی پوسوم، الهام‌بخش اشعار و شخصیت‌های موزیکال گربه‌های اندرو لوید وبر است.

بیشتر توسط T. S. Eliot

لا فیگلیا چه پیانژ

O quam te memorem virgo

پرتره یک بانو

تو مرتکب زنا شدی، اما آن در کشوری دیگر بود، و علاوه بر این، زنا مرده است. یهودی مالت.

در میان دود و مه یک بعد از ظهر دسامبر ، شما صحنه را ترتیب داده اید - همانطور که به نظر می رسد - با "من امروز بعد از ظهر برای شما نجات یافته ام". و چهار شمع موم در اتاق تاریک ، چهار حلقه از نور بر روی سقف بالای سر ، فضایی از مقبره ژولیت که برای همه چیزهایی که گفته می شود آماده شده است ، یا ناگفته مانده است. ما می گوییم ، ما شنیده ایم که آخرین قطب از طریق مو و نوک انگشتان او را منتقل می کند."آن چنان صمیمی ، این شوپن ، که فکر می کنم روح او فقط در بین دوستان دو یا سه نفر زنده شود ، که شکوفه ای را که در اتاق کنسرت مالیده شده و زیر سوال می رود ، لمس نمی کنند."و بنابراین گفتگو در میان وسایل نقلیه لغزیده می شود و با احتیاط از لحن های ضعیف ویولن ها که با گوشه های از راه دور در هم می آمیزند ، پشیمان می شوند و شروع می شوند."شما نمی دانید که آنها برای من ، دوستان من چقدر معنی دارند ، و چقدر نادر و عجیب است ، پیدا کردن در زندگی بسیار زیاد ، آنقدر شانس و پایان ، [برای واقعاً من آن را دوست ندارم. شما می دانید؟ شما نابینا نیستید! چقدر مشتاق هستید!] برای پیدا کردن دوستی که این خصوصیات را دارد ، چه کسی دارد ، و به آن خصوصیاتی که در آن دوستی زندگی می کند ، می دهد. چقدر این بدان معنی است که من این را به شما می گویم - بدون این دوستی ه ا-زندگی ، چه Cauchemar! "در میان سیم پیچ های ویولن ها و آریت های گوشه های ترک خورده در داخل مغز من ، یک تام-توم کسل کننده شروع می کند و به طرز پوچ و ناراحتی مقدمه ای از یکنواختی خاص خود و فریبنده را شروع می کند که حداقل یک "یادداشت کاذب" قطعی است.- به ما اجازه دهید هوا را در یک خلسه دخانیات ، آثار تاریخی را تحسین کنیم ، در مورد وقایع دیرهنگام بحث کنیم ، ساعتهای خود را توسط ساعتهای عمومی تصحیح کنیم. سپس نیم ساعت بنشینید و Bocks ما را بنوشید. II اکنون که یاس بنفش در حال شکوفه است ، او یک کاسه یاس بنفش در اتاق خود دارد و در حالی که صحبت می کند یکی را در انگشتان خود می پیچد."آه ، دوست من ، شما نمی دانید ، شما نمی دانید زندگی چیست ، شما که آن را در دست خود نگه دارید" ؛. من لبخند می زنم ، البته ، و به نوشیدن چای می روم."با این حال با این غروب های آوریل ، که به نوعی زندگی دفن شده من و پاریس را در بهار به یاد می آورم ، من بی حد و حصر در صلح احساس می کنم و جهان را می دانم که فوق العاده و جوان است."صدا مانند اصرار خارج از ویولن شکسته در بعد از ظهر آگوست برمی گردد: "من همیشه مطمئن هستم که احساسات من را درک می کنید ، همیشه مطمئن هستید که احساس می کنید ، مطمئن باشید که در سراسر خلیج به دست خود می رسید.، شما هیچ پاشنه آشیل ندارید. شما ادامه خواهید داد ،

و هنگامی که شما پیروز شدید ، می توانید بگویید: در این مرحله بسیاری از آنها شکست خورده اند. اما من چه دارم ، اما من ، دوستم ، چه چیزی را به شما می دهم ، چه چیزی می توانید از من دریافت کنید؟فقط دوستی و همدردی یکی در مورد رسیدن به پایان سفر او. من اینجا می نشینم ، چای را برای دوستان سرو می کنم."من کلاه خود را می گیرم: چگونه می توانم برای آنچه او به من گفته است ، ناجوانمردانه انجام دهم؟ شما هر روز صبح من را در پارک با خواندن کمیک ها و صفحه ورزشی می بینید. به ویژه من اظهار می کنم که یک کنتس انگلیسی به صحنه می رود. یونانی در یک رقص لهستانی به قتل رسید ، یک پیشکسوت بانکی دیگر اعتراف کرده است. من چهره خود را حفظ می کنم ، من خود به خودی خود ادامه می دهم ، مگر اینکه یک پیانو خیابانی ، مکانیکی و خسته مجدداً آهنگ مشترک فرسوده را با بوی سنبل ها در سراسر باغ تکرار کند و چیزهایی را به یاد می آورد. این ایده ها درست یا نادرست هستند؟ iii شب اکتبر پایین می آید ؛ بازگشت به جز یک احساس جزئی از بیمار بودن در سهولت من پله ها را سوار می کنم و دسته درب را می چرخانم و احساس می کنم که من دارمروی دست و زانوهایم سوار شده است. "و بنابراین شما به خارج از کشور می روید. و چه زمانی برمی گردید؟اما این یک سوال بی فایده است. شما به سختی می دانید که وقتی برمی گردید ، چیزهای زیادی برای یادگیری پیدا خواهید کرد. "لبخند من به شدت در میان بریک-براک می افتد." شاید بتوانید برای من بنویسید. "همانطور که حساب کرده ام. "من مرتباً از اواخر تعجب کرده ام (اما آغاز ما هرگز اهداف ما را نمی داند!) چرا ما به دوستان خود تبدیل نشده ایم." من احساس می کنم کسی که لبخند می زند ، و چرخش ناگهان ، بیان او درشیشه. ناودان های شخصی من ؛ ما واقعاً در تاریکی هستیم. "برای همه گفتند ، همه دوستان ما ، همه آنها مطمئن بودند که احساسات ما بسیار نزدیک هستند! من خودم به سختی می توانم درک کنم. ما باید اکنون آن را به سرنوشت واگذار کنیم. شما به هر حال می نویسید. شاید خیلی دیر نباشد. من در اینجا می نشینم ، چای را به دوستان می دهم.- خوب! و چه می شود اگر او باید بعد از ظهر ، بعد از ظهر به رنگ خاکستری و دودی ، زرد و گل رز درگذشت ، باید بمیرد و مرا با نشستن در دست با دود که از بالای خانه ها پایین می آید نشسته باشد ؛ مشکوک است ، مدتی نمی دانست که چه احساسی داردیا اگر من می فهمم یا عاقلانه یا احمقانه ، تاردی یا خیلی زود. آیا او این مزیت را ندارد ، پس از همه؟

این موسیقی با یک "سقوط در حال مرگ" موفق است حالا که از مردن صحبت می کنیم - و آیا من حق دارم لبخند بزنم؟

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.