پاراگراف آغازین یادداشتهای پایانی الیوت اغلب نقطه شروعی برای کاوش در منابع گوناگونی است که The Waste Land بر آن استوار است. او در اولین جملات بخش فرعی می نویسد: «به طور کلی مدیون کار دیگری از مردم شناسی هستم، اثری که عمیقاً بر نسل ما تأثیر گذاشته است. منظورم شاخه طلایی است، به خصوص از دو جلد آدونیس، آتیس، اوزیریس استفاده کرده ام. هر کس با این آثار آشنا باشد بلافاصله در شعر اشارات خاصی به مراسم پوشش گیاهی خواهد یافت. به طور خاص دو اثر وجود دارد که الیوت آنها را بهعنوان تأثیرگذار جدا میکند: جسی وستون از آیین تا عاشقانه، مطالعهای دربارۀ افسانههای قرون وسطایی و غیبی که جام مقدس را احاطه کرده است، و شاخه طلایی، مطالعه انسانشناختی شگفتانگیز سر جیمز فریزر درباره ادیان مدیترانهای. هر دو کتاب به فراگیر بودن چرخههای گیاهی در میان فرهنگهای غربی میپردازند، اما در حالی که وستون پیامدهای چنین چرخههایی را در کهنالگوی قرون وسطایی پادشاه فیشر مطالعه میکند، فریزر پیوندهای آنها را با اولین بازنماییهای الهی آنها دنبال میکند. الیوت با مراسم پوشش گیاهی به مشغله – و مشغله موجه – مردمان باستان به منظم بودن فصل ها اشاره می کند. برای یک خواننده شهری قرن بیست و یکم، گذر فصلها پیامدهای کمی بیشتر از تغییر کمد لباس دارد، اما برای یک کشاورز ناچیز در سواحل یونان باستان، آمدن باران بهاری و برداشت تابستان با خود زندگی یک تمدن را به ارمغان آورد.. گرانش چرخه گیاهی را شاید فقط کسانی که خارج از زمین زندگی می کنند کاملاً درک کنند. فریزر مشاهده کرد،
- منظره تغییرات بزرگی که سالانه بر روی زمین می گذرد، ذهن انسان ها را در همه اعصار به شدت تحت تأثیر قرار داده و آنها را به تأمل در علل دگرگونی های بسیار وسیع و شگفت انگیز برانگیخته است. کنجکاوی آنها صرفاً بی علاقه نبوده است. زیرا حتی وحشی نیز نمی تواند درک کند که زندگی خود چقدر با زندگی طبیعت پیوند نزدیکی دارد، و چگونه همان فرآیندهایی که جریان را منجمد می کند و زمین را از پوشش گیاهی می برد، او را با انقراض تهدید می کند.(Qtd. در شمال 33)
به منظور اطمینان از منظم بودن بهار ، چرخه ای که برای پیشینیان به همان اندازه غیرقابل درک بود ، همانطور که ضروری بود ، توضیحات مختلف جادویی یا دنیای دیگر جستجو می شد. مراسم و توضیحات مربوط به پیشینیان به طور هم زمان خدایان را درگیر می کرد ، و در مورد فصول ، خدایانی که در زمستان درگذشتند و در بهار زنده شدند. در این مراسم ، تکثیر اسطوره توسط بازیگران یکی از محبوب ترین وسیله برای کسب لطف الهی بود. یک صفحه ، بازی یا رژه ممکن است در یک جامعه برگزار شود و در آن شرکت کند. یکی از این مراسم در شعر با گنجاندن فلفاس ، ملوان غرق فنیقی ، در شعر به آن اشاره شده است. در برخی از آیین های باستانی ، اثری از ملوان از فننیا ، یک تمدن دریایی در کنعان باستان ، به اقیانوس پرتاب شد و نمادی از پایان تابستان و درخواست بازگشت بهار (Southam 75) بود. سرانجام ، با گذشت قرن ها و تغییر فرهنگ ، قدرت این مراسم از بین رفت ، هرچند که جشن های آنها همچنان جشن هایی است که امروزه هنوز هم تمرین می شود (31 شمال).
تقریباً هر چهره اساطیری می توان گفت ، ریشه های خود را در چرخه های پوشش گیاهی دارد ، اما موضوع رستاخیز به ویژه در چندین مورد از این اسطوره های یونانی مشخص است. گذرگاه و بازگشت از عالم اموات غالباً برای تشکیل نمادگرایی برای تولد دوباره کافی است: می توان ادعا کرد که ادیسه پس از سفر به زیرزمین برای مشورت Tiresias متولد شده است. کسانی که از پانتئون یونانی زرنگ هستند نیز پرسفون را به یاد می آورند ، که به دستور زئوس ، نیمی از سال را در عالم اموات با هادس و نیمی دیگر روی زمین به همراه مادرش دیمتر ، الهه برداشت می گذراند. وقتی او
دختر رفته بود که دیمتر خشم خود را بر روی زمین بیرون آورد و آن را از فلور پاک کرد. هنگامی که پرسفون بازگشت ، اراده خوب دیمتر و برداشت محصول آغاز شد. خالی شدن پرسفون بین زنده و مردگان اغلب به عنوان یک اسطوره منشأ برای برداشت درک می شود. دیونیسوس ، خدای شراب ، خدای دیگری است ، مانند دیمتر ، که بخشی از اسطوره های برداشت است. ادیت همیلتون شباهت ها و تفاوت های آنها را توضیح می دهد:
مانند پرسفون دیونیزوس با آمدن سرما مرد. بر خلاف او، مرگ او وحشتناک بود: او در برخی داستان ها توسط تایتان ها و در برخی دیگر به دستور هرا تکه تکه شد. او همیشه زنده می شد. او مرد و دوباره برخاست.... تصور اعمال وحشتناکی که برای او انجام شده و توسط مردان تحت تأثیر او انجام می شود، بسیار نزدیک به او بود که هرگز فراموش نمی شد. او بیشتر از خدای رنجور بود. او خدای غم انگیز بود.»(همیلتون 75)
در واقع، بسیاری از خدایان و قهرمانان تولد دوباره با غایات غم انگیزی همراه بودند، مانند مرگ هیاکینتوس و تولد دوباره بهاری او به عنوان سنبل (به «اشارات در الیوت» مراجعه کنید). با این حال، یکی از این چهره های مالیخولیایی به ویژه در آثار الیوت و فریزر برجسته بود: آدونیس.
II. شبح آدونیس
اگرچه آدونیس شاید مهمترین چهره فرهنگی در سرزمین بایر باشد، که نسل الیوت را با یونانیان باستان و هر کس دیگری که در بین آنها قرار داشت متحد میکند، نام او هرگز در متن شعر دیده نمیشود. ما فقط وجود او را به خاطر یادداشتهای الیوت میدانیم، با این حال آنها برای نشان دادن اینکه نقش او در شعر چقدر صمیمی و اساسی است کافی است. حتی ممکن است عجیب به نظر برسد که او را شایسته تحقیق بدانیم. با این حال، این آدونیس مرد مهم نیست، بلکه آدونیس به عنوان نماینده قهرمان زنده شده است. اسطوره آدونیس و پیامدهای آن ستون فقرات شعر را عمدتاً به دلیل خوانش های الیوت از فریزر تشکیل می دهد. موضوع تجدید در جایگشت های مختلف و با قهرمانان و تصاویر متفاوت تکرار می شود، اما او پدربزرگ یونانی است که فریزر او را نمونه اولیه رستاخیز یافت. آدونیس شخصیتی است که به دلیل سفرهایش بین جهنم و زمین در افسانه خود، به موضوع تولد دوباره وابسته است. داستان او برای همه خدایان تولد دوباره بهاری و برای دوگانگی بهار و زمستان است. وقتی «بهار»، «زمستان» یا هر کلمه دیگری را که به فصلها اشاره میکند در پس ذهن خود میخوانیم، باید بدانیم که آدونیس، آداب و رسوم پیشینیان و اهمیت بسیار زیاد برداشت در پشت آیه پنهان شده است.
اولین جایی که ما آدونیس را تشخیص می دهیم در سطر آغازین به یاد ماندنی شعر است: "آوریل بی رحم ترین ماه است."این بیانیه آغاز سرزمین باطل را با افتتاحیه داستان های کانتربری جفری چاسر، شعری که با اپیلاسیون بر باران های مهربان آوریل آغاز می شود، مشخص می کند. الیوت با این پارادوکس نگرانکننده تاریخ ادبی و انتظارات خوانندگان را به چالش میکشد: چرا ماه آوریل، ماهی که به شکوفایی گیاهان و پایان زمستان مشهور است، بیرحمانه است؟در یک سطح، الیوت با ادراکات ما بازی میکند، همانطور که در طول شعر انجام میدهد، با ارائه خلاف آنچه ما انتظار داریم. او همچنین تراژدیهای خدایان باروری را به ما یادآوری میکند: قتل آدونیس، تجاوز به پرسفون و مرگ هیاکینتوس همه در بهار اتفاق افتاد. قسمت اول به دو بخش تقسیم می شود: راوی ناشناخته ای است که ابتدا با لحن شوم مشخص صحبت می کند و راوی دوم که از خط هشت شروع می شود، دختر جوانی به نام ماری است که خاطرات خوشی را در آلمان شبانی به یاد می آورد. به نظر می رسد که این به «خاطره و میل» خط دو مربوط می شود.«تابستان ما را غافلگیر کرد، آمدن بر Starnbergersee/با بارانی از باران،» (تصویر 8-9) بخش شروع می شود و بلافاصله محیط طبیعی آدونیس را تداعی می کند. خاطره به نظر خوشایند است. بالاخره چت کردن، نوشیدن قهوه و سورتمه زدن وجود دارد. با این حال، یک جریان مخفی شوم در این گذرگاه وجود دارد. دریاچه Starnbergersee، دریاچه ای در مونیخ آلمان، یادآور جنگ جهانی اول است که اخیراً با نوشتن شعر الیوت به پایان رسیده بود. همچنین یک خط در آلمانی وجود دارد که به این صورت ترجمه میشود: «من اصلاً روسی نیستم، من از لیتوانی آمدهام، آلمانی خالص»، که احتمالاً به بازنویسی مرزهای سیاسی پس از معاهده ورسای اشاره دارد. الیوت به این صحنه بیضرر بهاری رنگهای لطیف جنگ و ویرانی تزریق میکند و وقایع تاریخی وحشتناک را پشت روکش تعطیلات در حومه شهر پنهان میکند.
متن دوم تعادل بین آب و خشکسالی ، یکی از نقوش اغلب در شعر و یادآوری تحریک کننده ضرورت باران بهاری را نشان می دهد. ارتباطی بین نماد خرد شده و دلخوشی های اخلاقی قرن بیستم وجود دارد و الیوت سنگی صحرا در تصورات ما ایجاد می کند."شما نمی توانید بگویید ، یا حدس بزنید ، زیرا فقط می دانید/انبوهی از تصاویر شکسته ، جایی که خورشید می تپد ،/و درخت مرده هیچ پناهگاهی نمی دهد ، کریکت بدون تسکین ،/و سنگ خشک بدون صدای آب."آب دوباره و دوباره ظاهر می شود. مادام سوسوستریس "ترس از مرگ توسط آب". در "آنچه رعد و برق گفت" سی خط وجود دارد که خشکی ، سنگ و آب را به جلو و عقب می کشند: "در اینجا آب نیست بلکه فقط سنگ/ سنگ و بدون آب و جاده شنی است."آب ، تصویر مایع زندگی ، یا وجود ندارد ، و در نتیجه استریل یا بیش از حد فراوان و در نتیجه غرق شدن است. این توانایی زباله زمین برای تبدیل تصاویر مثبت به تصاویر مرگ است ، تا خوب را به بد تبدیل کند ، که به این شعر لحن ناامید کننده مشخصه را می بخشد.
iiiپادشاه فیشر
همانطور که قبلاً ذکر شد ، طلای طلایی یکی از دو کتاب بود که از آن الیوت الهام بخش بود. جسی وستون از مراسم تا عاشقانه دیگری بود. کتاب وستون تحلیلی از ادغام قرون وسطایی از طریق الگوی آیین باروری Frazer است. الیوت خوانده و آزادانه از کتاب ، همانطور که در یادداشت های خود ذکر می کند: "در واقع ، من عمیقاً مدیون هستم ، کتاب خانم وستون مشکلات شعر را بسیار بهتر از آنچه یادداشت های من می تواند انجام دهد ، روشن می کند. و من آن را توصیه می کنم (جدا از علاقه زیاد کتاب) به هر کسی که فکر می کند چنین توضیح شعر را به ارزش دردسر فکر می کند "(شمال 21). این کتاب منبع اطلاعات الیوت در مورد فیشر کینگ ، یک سلطنت مرتبط با مد بود
![]() |
ارائه قرون وسطایی پادشاه فیشر. |
افسانه های جام جهانی و مشابهی با حاکمان ناتوانی که نیاز به احیای در شاخه طلایی دارند. پادشاه ماهیگیر فرمانروای یک قلمرو بایر و نابارور - یک سرزمین بایر - است و به اندازه پادشاهی خود ناتوان و ناسالم است. به گفته وستون، سرزمین و پادشاه به طور جدایی ناپذیری پیوند خورده اند. زندگی یکی به زندگی دیگری بستگی دارد. تنها راهی که میتوان او و سرزمین را از ناراحتیشان نجات داد، شجاعت یک شوالیه است، اغلب گاواین یا پرسیوال، که جام مقدس را در دست دارد، که از کلیسایی خالی از سکنه به نام «چپِل خطرناک» بازیابی شده است. استدلال وستون این است که ما می توانیم منشاء پادشاه ماهیگیر را به چهره هایی مانند آدونیس ردیابی کنیم. آنها هر دو قهرمان هستند، بیشتر از مردان اما کمتر از خدایان، که در سرنوشت سرزمین سهیم هستند. پادشاه ماهیگیر، بیمار و ناتوان، منتظر آمدن شوالیه ای است که نشاط او را باز می گرداند. آدونیس منتظر آمدن بهار است تا سرزندگی را به زمین بازگرداند. آنها هر دو در نوعی زندگی در مرگ هستند و مردمی که آنها را می پرستند برای بقای خود به رستاخیز آنها وابسته هستند.
همانطور که تصاویر بهاری آدونیس را به یاد می آورد، جلوه های پادشاه ماهیگیر در میان خطوط نیز تولد دوباره و تراژدی فصول را تداعی می کند. با این حال، شاه ماهیگیر در شعر بسیار واضح تر از آدونیس نامرئی تصویر شده است. ما می دانیم که او در بسته تاروت مادام سوسوستریس به دلیل یادداشت های الیوت ظاهر می شود: «مردی با سه چوبه (یکی از اعضای معتبر گروه تاروت) من کاملاً خودسرانه با خود پادشاه ماهیگیر ارتباط برقرار می کنم» (قطعه در شمال 22). Chapel Perilous، نقطه عطفی از افسانه فیشر کینگ، نیز در اوج شعر خود را نشان می دهد: "در این سوراخ پوسیده در میان کوه ها / در نور ضعیف مهتاب، علف ها آواز می خوانند / بر فراز قبرهای فرو ریخته، درباره نمازخانه / وجود داردنمازخانه خالی، تنها خانه باد» (ش. 385-388). Chapel Perilous محل استراحت جام مقدس است، جامی که می تواند برای پادشاه ماهیگیر نجات به ارمغان بیاورد. شاید الیوت نیز سعی میکند پادشاه ماهیگیر را به صحنههای دیگری وارد کند، زمانی که راوی در حال ماهیگیری به تصویر کشیده میشود: «یک موش به آرامی از میان پوشش گیاهی خزید/شکم لزجاش را روی ساحل میکشید/در حالی که من در کانال کسلکننده ماهیگیری میکردم/ در یک زمستانعصر.."(ل 187-190);"در ساحل نشستم / ماهیگیری ، با دشت خشک پشت سرم / آیا حداقل زمین هایم را مرتب کنم؟"(ل 423-425). موش در نقل قول اول نمادی است که اغلب توسط الیوت برای نشان دادن ناامیدی و زندگی در مرگ استفاده میشود (ر. ک. "من فکر میکنم در کوچه موشها هستیم/جایی که مردهها استخوانهایشان را از دست دادند). حضور ناخواسته موش پوشش گیاهی را خراب می کند. نقل قول دوم از انتهای شعر پس از صحبت از رعد و با بیتی از اشعیای نبی جفت شده است. دعایی است برای رسیدن زمان مرگ (و در نتیجه تولد دوباره). ظهور کلیسای پرخطر و پایانی اشباع شده با زبان توبه از کتاب های مذهبی باستانی هندو نشان می دهد که جام می توانست از کلیسای کوچک بازیابی شود و پادشاه ماهیگیر به سلامتی خود بازگردد، درست مانند آمدن باران در طول گذرگاه نمازخانه («دربرقی از رعد و برق. سپس یک تندباد مرطوب/باران به ارمغان میآورد.
IV. عید پاک، مصلوب شدن و رستاخیز
در سال 1927 ، الیوت به کلیسای انگلیس تبدیل شد و شعر او به طرز چشمگیری هوای افتخار مذهبی را به خود گرفت ، اما حتی قبل از آن تصاویر کتاب مقدس ویژگی برجسته کار او بود. یکی از منابع متداول که اغلب مورد تجاوز است ، کتاب مقدس است. او در یادداشت های خود از حزقیال و کلیساها استناد می کند ، عنوان قسمت اول از کتاب دعای مشترک آنگلیکن گرفته شده است ، و او در قسمت سوم از سنت آگوستین وام می گیرد. چندین مکان در شعر وجود دارد که مصلوب شدن آن به روشی مشابه اسطوره های رستاخیز کلاسیک به آن اشاره شده است. آوریل ، ماه که شعر در آن باز می شود و نمادی از خدایان باروری ، اغلب ماه است که عید پاک می افتد ، تعطیلات مسیحی که رستاخیز عیسی را می شناسد. درست همانطور که آیین های آدونیس از بهار تجلیل کردند و فروتنانه مردم را به خدای خود نشان دادند ، عید پاک نیز چنین می کند. این شعر این تعطیلات و اهمیت مذهبی آنها را نسبت به یکدیگر ، از یونانیان تا مسیحیان اولیه ، تا روز مدرن لایه بندی می کند. بازخوانی مختصر از وقایع منتهی به مصلوب شدن در اولین تنگی قسمت پنجم به عنوان روایت ما را از باغ گتسمان به گلگوتا می برد:
![]() |
می توان اظهار داشت كه عیسی وارث اساطیر رستاخیز بهار است. |
بعد از سکوت یخ زده بعد از سکوت یخبندان در باغها ، بعد از اینکه عذاب در سنگی ، فریادها و زندان و کاخ گریه می کند و بازگرداندن رعد و برق بهار بر فراز کوههای دوردست که اکنون زندگی می کردیم ، اکنون که زندگی می کردیم ، اکنون زندگی می کنیم و اکنون زندگی می کنیم ، اکنون هستیم که اکنون زندگی می کنیم. با کمی صبر می میرند.(Ll. 321-330)
الیوت با جمع کردن این صحنه از کتاب مقدس و قرار دادن آن در ابتدای بخش پایانی شعر ، تنظیم شعر را به اسرائیل می آورد ، لحنی از فریب و خیانت را به همراه می آورد و ساکنان بیابانی خود را با اعدام کنندگان وصل می کند. از عیسیاین متن حاکی از آن است که کوه ها و بیابان خطوط بعدی سرزمین مقدس است و پس از مرگ عیسی ، زمین استریل می شود. با این حال ، در چند خط ، شعر ما را به سمت نمازخانه خطرناک می برد. یادداشت اصلی الیوت به این بخش آمده است: "در قسمت اول قسمت V سه موضوع به کار رفته است: سفر به امواس ، رویکرد به نمازخانه خطرناک (به کتاب خانم وستون مراجعه کنید) و پوسیدگی فعلی اروپای شرقی" (Qtd. شمال 25) ، بنابراین ما می دانیم که وقتی او به "نمازخانه خالی" (ل. 388) اشاره می کند ، وی به کلیسای منتخب مراجعه می کند. بازیابی گریل مقدس و آمدن باران در خط 394 هر دو با رستاخیز عیسی و نجات معنوی مطابقت دارند.
یکی از ادعاهای تحریک کننده Frazer در طلای طلایی این است که عیسی یک خدای باروری در اصل و نسب آدونیس است. او می نویسد: "وقتی ما منعکس می کنیم که کلیسا چند بار به طرز ماهرانه ای برای کاشت بذرهای ایمان جدید به سهام قدیمی بت پرستی متعهد شده است ، ممکن است تصور کنیم که جشن عید پاک مردگان و قیام شده مسیح بر یک جشن مشابه از آن پیوند زده شده استمرده و قیام آدونیس "(Qtd. در شمال 34). رستاخیز عیسی سه روز پس از مصلوب شدن او ، که در عید پاک جشن گرفته شد ، و نشانه آن به عنوان نقطه ای که نجات برای همه مسیحیان باز می شود ، آنالوگ کتاب مقدس برای آمدن باران های بهاری برای پیشینیان است. همچنین نشان دهنده تغییر توجه از زمین به جهان بعدی است: از زمانی به ابدی. به نظر می رسد که مراسم عجیب و غریب و جشن های اسراف از بت پرستی در مخالفت مستقیم با آموزه های سختگیرانه مسیحی است ، اما هر دو اساساً به دنبال یک هدف بودند: زندگی برای پیروان خود. یونانیان و ایتالیایی ها از طریق برداشت پی در پی به دنبال زندگی دنیوی بودند و مسیحیان در تلاش بودند تا در بهشت پس از زندگی در بهشت باشند. این شعر با ترکیب ادعاهای یونانی و مسیحی ، این انگیزه ها را به درایو متحد می کند که ما را به انتهای شعر و جستجوی صلح در میان آوار می برد.
V. Tiresias All-All-Anding
الیوت می نویسد: "اگرچه یک تماشاگر صرف و در واقع" شخصیت "نیست ، اما او هنوز مهمترین شخصیت در شعر است و همه بقیه را متحد می کند" (Qtd. در شمال 23). مانند آدونیس ، که هرگز به صراحت در شعر ذکر نشده است ، Tiresias یک چهره گریزان و در عین حال یکپارچه است و به عنوان سنگ اصلی شخصیت های دیگر شعر عمل می کند. Tiresias نه تنها شخصیت های عالی شعر ، مانند استتسون و آقای یوجنیدس ، بلکه باستانی های اساطیری غیرقابل توصیف از سنت غربی را متحد می کند: پادشاه فیشر و عیسی. Tiresias ، پیامبر نابینا ، به دلیل خصوصیات اساطیری وی ، نمادی مناسب برای ادغام قهرمانان رستاخیز بود. پس از زندگی به عنوان یک مرد و زن ، آگاهانه روی زمین و همچنین در عالم اموات ، و با توجه به هدیه نبوت - زندگی در زمان حال و آینده - او نزدیکترین هر فانی است که می تواند به اوج خود بیاید. گنجاندن Tiresias نیز به دلیل ظاهر وی در Oedipus rex سوفوکلس ، که در آن شهر Thebes توسط یک طاعون وحشتناک قرار دارد ، از نظر موضوعی نیز مناسب است. زندگی او در عالم اموات ، جایی که با قهرمانانی مانند اولیس و آنه ملاقات کرد ، او را به تجسم زمین و جهنم تبدیل می کند ، درست مانند آدونیس و سایر چهره های که در اطراف او همبستگی دارند. مشورت Tiresias این است که به بازی های انسانی بپردازید. Tiresias در مرکز شبکه ای از شخصیت ها و مضامین است که در داخل شعر گردش می کنند. آدونیس ممکن است منشأ مضامین زمین زباله باشد ، اما Tiresias چسب است که شخصیت های مختلف را در کنار هم نگه می دارد.
مقدمه ما در Tiresias در قسمت سوم ، "خطبه آتش" آمده است. او یک فضول است (هرگز فکر نکنید که کور است) از رابطه جنسی بی نظیر و مکانیزه بین "مرد جوان" و معشوقش تایپیست. این صحنه نقوش روابط ناسالم مدرن را با قدرت تر از هر زوج قبلی در شعر ، مانند زن و مرد در "یک بازی شطرنج" یا دوستداران غایب نوجوان در وجود "خطبه آتش" ایجاد می کند. با این حال ، این یک زوج ناگوار صرفاً نیست. آنها مهمترین نقد الیوت در مورد جنسیت قرن بیستم و فویل به ارگانهای تشریفاتی یونانیان هستند. به گفته فریزر ، نشاط جنسی به باروری زمین محدود می شود: "بر این اساس ما ممکن است با درجه بالایی از احتمال فرض کنیم. واداین به نظر کسانی که [مراسم پوشش گیاهی] را انجام داده اند ، ازدواج درختان و گیاهان بدون اتحاد واقعی جنسیت های انسانی نمی تواند حاصلخیز باشد. "(qtd. در شمال 30). اگر این درست باشد ، می توانیم به زوج های "بیمار" مانند این به عنوان یک توضیح برای پوسیدگی زمین نگاه کنیم. این رابطه به عنوان سرما و کمرنگ توصیف شده است: "کاوش در دستان با هیچ دفاعی روبرو نیست ؛/غرور وی نیازی به پاسخی ندارد ،/و از بی تفاوتی استقبال می کند."تایپیست حتی انسانی کمتری دارد. تنها افکار او این است: "خوب اکنون این کار انجام شده است: و من خوشحالم که تمام شده است."(Frye 193). جای تعجب نیست که چنین محیطی عاشقانه سرد در یک بیابان فیزیکی نشان داده شده است.
Tiresias شاهد این عمل است نه تنها به ما چشم انداز بیرونی می دهد بلکه به این دلیل است که او با آدونیس ، پادشاه فیشر و عیسی یکی است ، او با این زوج متحد است."و من Tiresias ،" او در کنار ، "همه را پیش بینی کرده است ،/در همان دیو یا تختخواب تصویب شده است."(Ll. 243-244). درست همانطور که این زوج با بیماری جنسی مرتبط هستند ، سلامت پادشاه فیشر با باروری سرزمین مرتبط است و تقوا مسیحی با طول عمر معنوی مرتبط است ، Tiresias به همه اینها محدود می شود و این موارد احتمالی را در یک تلاقی متحد می کند که صدها نفر استسالهای تاریخ فرهنگی.
آثار ذکر شده
Frye ، Herman Northrop. آناتومی انتقاد. نیوجرسی: پرینستون U. Press ، 1957. چاپ.
همیلتون ، ادیت. اسطوره شناسی. بوستون: کوچک ، براون ، 1942. چاپ.
شمال ، مایکل ، ویرایش. زمین زباله: T. S. Eliot. نیویورک: دبلیو دبلیو نورتون و شرکت ، 2001. چاپ.
Southam ، B. C. راهنمای شعرهای منتخب T. S. الیوتنیویورک: Harcourt ، Brace & World ، Inc. ، 1968. چاپ.